-
کنکور ما هم اومد...التماس دعا (¤_¤)
پنجشنبه 21 مرداد 1395 17:28
سلام دوس جونیای گل خوبید؟! اومدم بگم دعا یادتون نره...ما ادمینا به دعاتون نیازداریم! دیگه از شنبه سعی میکنم داستانارو خیلی مرتب تر از قبل بذارم! هر چند از شنبه کار آموزیمون شروع میشه ولی خب صد در صد برنامه ها سبک تر میشه! میخوام یه خبریو بهتون بدم...هرچند نمیدونم خیلی خوشحال کننده هست یا نه!!! فصل جدید کهربا سه روز در...
-
wolfs پارت 94
شنبه 16 مرداد 1395 16:15
جونیور با زنگ گوشیم نگاهم رو از تلوزیون گرفتم...امبر بود... امبر-الو جونیور!صدامو میشنوی؟!تو رو خدا یه کاری کنید...شما کجایید؟!وکیل چو جواب تلفنامون رو نمیده!!! -سریع بیاید عمارت... تماس رو قطع کردم...مارک هیچی نمیگفت...هنوزم نگاهش رو تلویزیون خشک شده بود...ترجیح دادم سکوت کنم تا خودش چیزی بگه ولی سکوتش بیش از حد...
-
wolfs پارت 93
سهشنبه 12 مرداد 1395 18:20
جونیور هنوزم ذهنم درگیر آخرین حرفایی بود که مارک به نارین زد...بخاطر من بود و همین بیشتر عذابم میداد!!!چهره اش وقتی اون جملات رو ادا میکرد از جلوی ذهنم کنار نمیره... با صدای بوق ممتد پام رو گذاشتم رو ترمز... مارک-جونیور خوبی؟!چته؟!حواست کجاست؟!اگه نمیتونی رانندگی کنی زنگ بزنم راننده بیاد... -خوبم مارک... دوباره راه...
-
wolfs پارت 92
شنبه 9 مرداد 1395 17:25
جونیور چشمم به در خشک شده بود...اصلا نمیتونستم موقعیت رو تجزیه تحلیل کنم...سریع برگشتم سمت مارک... چشماش به خون نشسته بود...دندوناش رو روی هم فشار میداد... وکیل چو-مینهو واسه چی اومدی اینجا؟! مارک-حروم زاده... از جاش بلند شد...تعادلش کم شده بود...داشت میرفت سمت مینهو که جلوش رو گرفتم...با بهت بهم خیره شد... مارک-داری...
-
اطلاعیه مهم کهربا!!!! :)
پنجشنبه 7 مرداد 1395 07:07
سلام دوس جونیا خوبید؟! میخواستم بگم که فصل دو کهربا از بعد کنکور من شروع میشه!(احتمالا میشه روز 24 مرداد!) تا الان 10 قسمت فصل جدید آمادس و فقط تایپ و ویرایشش مونده! توی این پست بگید که فکر میکنید فصل جدید چجوریه؟! شخصیتا همون قبلیان؟! یا شخصیتا عوض میشن؟! اگه همونان میخواد چه اتفاقایی بیفته؟! اگه همونا نیستن قراره چه...
-
کهربا پارت 73(آخر)
پنجشنبه 7 مرداد 1395 00:54
شاید چندبار نگاهم بین همشون چرخید...چهره هاشون هر لحظه بیشتر نگران میشد...! شاید الان دوست داشتم پیششون بمونم ولی یکسره به این فکر میکردم که تا کی دلم میخواد اینجا باشم؟! اگه بعدا دیگه نخوام اینجا باشم چی؟! اگه زندگیم بهم بریزه چی؟! دست جونیورو رو دست خودم حس کردم... شاید خنده دار باشه که تو این زمان کم به قدری بهش...
-
wolfs پارت 91
چهارشنبه 6 مرداد 1395 21:17
جونیور دیشب هرچقدر اصرار کردم اجازه نداد بیمارستان بمونم...میگفت حتما باید برم عمارت...حال مارک خوب نبود...مطمئنم...این مارکی که انقدر بی پروا حرف میزد و میخندید عجیب بود...مارکی که درد و بی حالی رو میشد از بند بند وجودش فهمید ولی باز هم میخندید خودش نبود و همین از دیشب آشوبم کرده بود... واسه هزارمین بار کل اتاقش رو...
-
کهربا پارت 72
دوشنبه 4 مرداد 1395 02:01
جونیور کارم احمقانه بود...ممکنه این آهنگ مورد علاقه ی اون نباشه ولی من خودخواه خواستم که اینو بخونیم! نگاه متعجب نارینو رو خودم حس میکردم...! وقتی که برگرده...شاید این آهنگ لازم باشه...شاید تنها چیزی ازش باشه که برام میمونه...صداش و یه دنیا عکس ازش!! یه دنیا خاطره! نارین-چرا میخوایید اینکارو کنید؟! جی بی-بعدا میفهمی؟!...
-
wolfs پارت 90
شنبه 2 مرداد 1395 17:29
جکسون هیچکس چیزی نمیگفت...وکیل چو بعد از آوردن اسم مارک سریع سوار ماشینش شد و رفت...ما موندیم و کلی سوال!!!سوالایی که حتی به زبون آوردنشون هم وحشت آور بود...سئول انگار از هر زمان دیگه ای بزرگ تر شده بود...نمیفهمیدم چرا به اون بیمارستان کوفتی نمیرسیم!!!! جونیور کنار من نشسته بود ولی روش سمت پنجره بود...دستم رو گذاشتم...
-
کهربا پارت 71
پنجشنبه 31 تیر 1395 00:34
واقعا این افکار خیلی اذیت کننده بود!! فقط به حال جونیور فکر میکردم...وقتی من اینقدر حالم گرفتس اون الان داره چی میکشه؟! -فک کنم وقت این جشنو نداشته باشیم! یوگیوم خواست حرف بزنه که با ابرو بهش علامت دادم که چیزی نگه!! مارک-ما الان مشغول آلبوم جدیدمونیم! خوبه اینم یه چیزی گفت! نارین یه با یه غصه ی عجیبی نگاهمون کرد و...
-
wolfs پارت 89
سهشنبه 29 تیر 1395 23:34
جونیور دو ساعتی میشد که با بچه ها تو آکوستیک مشغول بودیم... نمیدونم داشتن وانمود میکردن روی کار متمرکزن یا واقعا بودن...ولی من تماما حواسم پیش اتفاقات پیش رو بود...تنها چیزی که ذهنم رو مشغول کرده بود این بود ک هرکدوم از اطلاعات اون پاکتا که استفاده بشه چه بلایی سر مینهو میاد... جکسون-هی پسر کجایی؟!نگران گادفادری؟!اون...
-
کهربا پارت 70
دوشنبه 28 تیر 1395 01:01
جونیور با صدای جیغ چشمامو باز کردم و برگشتم سمت نارین!! خیلی هل کرده بود...سرجام نشستم و گفتم: -نارین...چی شده؟! دستشو گرفت جلوی دهنشو هیچی نمیگفت!! نکنه همه چی یادش رفته؟! دستامو گرفتم به شونه هاش و تکونش دادم: -نارین حرف بزن...خوبی؟! دوباره شروع کرد به جیغ زدن!!! صدای درو شنیدم...جی بی بود!!! بهش گفته بودم که میخوام...
-
wolfs پارت 88
شنبه 26 تیر 1395 21:40
دانای کل مینهو بعد از فرار جونیور و جکسون در نقطه ظن دادستان و یونگ دو بود...اون شب تمام تلاشش بر این بود که دیرترین وقت ممکن خبر رو بهشون بده که قدرت هر عکس العملی رو ازشون بگیره... فلش بک دکتر خصوصی مینهو بالای سرش بود و سعی میکرد فارق از توجه به ناله ها و عربده های مینهو سریع تیرها رو از پاهاش خارج کنه تا آسیب و...
-
فایتینگ!♡
پنجشنبه 24 تیر 1395 01:01
سلام دوس جونیای گل خوبید؟! فردا یه سریاتون کنکور دارید... امیدوارم همتون موفق بشید!! منم یه ماه دیگه باید برم و امتحان بدم!! میخواستم کهربا رو امشب زودتر بذارم ولی از زور خستگی خوابم برد...بیدار شدم و دیدم هنوز نذاشتم!! خلاصه که خواستم تو این پست به همه دوستای کنکوری گل بگم فاییییییتینگ!♡
-
کهربا پارت 69
پنجشنبه 24 تیر 1395 00:58
نارین-سلام به همگی...خسته نباشید!! واااااه الان که چی آویزون بازوی داداش جکسونه؟! نارین-میبینید براتون چه کیکی سفارش دادن؟! خاله سوفیا-بالاخره اومدین!! یه جوری به نارین نگاه میکرد...یاد حرفای جکسون افتادم که همیشه میگفت مامانم اینا همیشه ازینکه هیونگم هیچ دوست دختری نداره، ناراحتن و نگرانن که پسرشون از تنهایی افسردگی...
-
wolfs پارت 87
سهشنبه 22 تیر 1395 17:30
جونیور تو راه بیمارستان بودیم...هیچ حرف مشترکی بین من و وکیل چو وجود نداشت که بتونه اون جو رو تغییر بده!!!حالش خوب نبود ولی سعی میکرد حواس خودش رو روی رانندگی متمرکز کنه...همیشه همینجور بود...دوست نداشت دیگران متوجه حال درونیش بشن!!!!وکیل چو هم مثل مینهو خوش قیافه بود...یه لحظه دلم خواست به یو هیون و مینهویی فکر کنم...
-
کهربا پارت 68
دوشنبه 21 تیر 1395 21:44
کای-اومو ترسیدی؟! خدایا من چرا اینجوری واکنش نشون دادم؟! بنده خدا اینقدر ترسید که سریع دستشو کشید عقب... -کای شی من یکی از طرفداراتم!! جون مادرت سمت من نیا الان سکته میکنما!!! کای-واقعا؟! ممنونم...تو خیلی زیبا هستی! -اومو ممنونم اوپا!!! بکی-کای راس میگه...به نظر میاد نظر همه بهت جلب شده... فک کنم اگه یه ذره دیگه حرف...
-
تشکرنامه!♡
یکشنبه 20 تیر 1395 20:31
سلام دوس جونیا خوبید؟! میخواستم از دوستای گلی که همراهی کردن تشکر کنم! واقعا خیلی گلید!! نظرایی که در مورد روند داستاناس و قسمت بعدی رو پیش بینی میکنید خیلی دوست دارم!!! بازم خیلی ازتون ممنونم! راستی لازم دونستم بگم که از شنبس که کلاسای کنکورم شروع شده! یکم برنامم سنگینتر شده... واییییی خدایا استادمون قد و گوشاش مثل...
-
Wolfs پارت 86
شنبه 19 تیر 1395 02:10
جونیور نمیدونم چقدر تو راه بودیم...واسمم مهم نبود..حتی نگاه نمیکردم ببینم از کدوم مسیر داریم میریم...تمام فکرم توی اون عمارت لعنتی بود!!!!این بهترین کاری بود که میتونستم بکنم؟!چاره ای نداشتم...اگه فقط بحث خودم بود شاید انتخاب میکردم ولی این وسط جکسون هم بود...یعنی واقعا اگه نبود من واسه رفتن از اون عمارت لعنتی تامل...
-
کهربا پارت 67
جمعه 18 تیر 1395 00:12
نارین داشتم کامنتای وبتونمو میخوندم که در اتاق باز شد!!! خدایا این چقد بیشعور شده!! اگه یه وقت من لخت بودم میخواست چیکار کنه؟! دراز کشیده بودم و بهش نگاه کردم و دیدم که یه لحظه نگاهش رفت سمت پنجره که طبق معمول خانوما پوشای من از میله هاش آویزون بود!! خواست بیاد سمتم که شروع کردم به کلی بازی در آوردن!! جونیور-اومو...
-
Wolfs پارت 85
چهارشنبه 16 تیر 1395 00:54
جونیور نمیدونم چرا دلم میخواست طفره برم از شنیدن حرفایی که میخواست بزنه... -نمیریم بیمارستان؟! مینهو-به من گوش بده بچه...من و یو هیون (وکیل چو) از کلاس ششم با هم تو یه محل بودیم...جفتمون از همه لحاظ تو محل و مدرسه یه سر و گردن از همه بالاتر بودیم...همین باعث شد خیلی زود رفاقتمون از اون چیزی که فکر کنی محکم تر...
-
Wolfs پارت 81-84
سهشنبه 15 تیر 1395 03:27
دانای کل کمپانی طبق معمول این چندوقت تو سکوت محض بود...هیچ حرفی برای گفتن وجود نداشت...حجم اتفاقات بد اخیر بچه ها رو ساکت کرده بود...شایدم میشد گفت همگی به مرگ زودهنگام دچار شدن!!!مرگی که تو زندگی اتفاق افتاد...وکیل چو حدود نیم ساعت پیش طی یه تماس کوتاه بهشون اطلاع داده بود که مارک هنوز زندست ولی وضعیتش اصلا امیدوار...
-
پست ثابت
سهشنبه 15 تیر 1395 02:19
سلام دوس جونیا برای دسترسی به پارت های داستانا روی لینک های زیر کلیک کنید: Wolfs ( دانلود فیک به صورت کامل با فرمت PDF) کهربا فصل اول ( دانلود فیک به صورت کامل با فرمت PDF) کهربا فصل دوم ( دانلود فیک به صورت کامل با فرمت PDF)
-
Wolfs پارت 71-80
دوشنبه 14 تیر 1395 05:04
دانای کل جونیور داشت با خودش کلنجار میرفت که از اتاقش دل بکنه...انگار دلش میخواست زمان تو اون اتاق متوقف شه... رفت پایین. خدمتکارا رو به روی تلویزیون وایساده بودن و با بهت به اون چیزی که داشت پخش میشد چشم دوخته بودن... جونیور زیر نظر گرفته بودشون... یکی از خدمتکارا متوجهش شد و سریع تلویزیون رو خاموش کرد.. یکی از...
-
کهربا پارت 61-66
دوشنبه 14 تیر 1395 04:55
امروز نرفتم کمپانی!! مثلا به بهونه ی این که میخوام برای ججو وسایلامو جمع کنم!! ولی میخوام اقدامات سورپرایزمو براشون انجام بدم!! ازین سوژه سازای وبتونمه!!! ولی این ناعادلانس که به خاطرش مجبورم یه وعده غذا هم براشون درست کنم!!! از خوابگاه رفتم بیرون تا خریدای لازمو بکنم... جی بی جونیور خوشحاله ولی حالش خوب نیست...از...
-
Wolfs پارت 61-70
دوشنبه 14 تیر 1395 04:38
جکسون حرفایی که شنیدم مثل تیر خلاص بود واسه احساساتم...پسر دادستان ونگ بودن تاوان داره! همگی توی بزرگ ترین اتاق تمرین نشسته بودیم و هیچ کس چیزی نمیگفت... گرمای دستی رو روی شونم حس کردم...مارک بود...نگاهش...رفتارش وقتی که من داغونم منو یاد سونگجه انداخت...بعد از اون،مارک تنها کسیه که منو انقدر خوب میشناسه... یونگجه و...
-
کهربا پارت 51-60
دوشنبه 14 تیر 1395 04:22
فلش بک دانای کل طبق معمول همشون عین گاو سوجو خوردن!! حتی اون جونیور که اصرار داشت کسی نخوره! نارین احمق تر از دفعه ی پیش شده بود و با آهنگ کج کلاه خان گوگوش که تو فیلم یه خانومی توی کافه داشت باهاش میرقصید، میرقصید و اصرار عجیبی داشت که یه کلاه بذاره رو سر سئوک! با اینکه تو حال خودش نبود اما خوب حواسش به نقشه ی خودش و...
-
Wolfs پارت 51-60
دوشنبه 14 تیر 1395 04:02
دانای کل تمام بچه ها شب سختی رو داشتن پشت سر میذاشتن...از طرفی نگران اجرای فرداشون بود و از طرفی هم نگران معامله ای که قرار بود انجام شه... مینهو-جین یانگ حاضر شو میخوام برم بار... جونیور-خب برو به من چه؟! مینهو-وقتی میگم حاضر شو باید بگی چشم... جونیور-مگه نمیخوای فردا واسه اودیشن بفرستیم؟!میخوام استراحت کنم......
-
کهربا پارت 41-50
دوشنبه 14 تیر 1395 03:24
-جی بی راست میگی؟! واقعا نمیخوای منو بزنی؟! نمیخوای منو بندازی بیرون؟! ینی لازم نیست شب توی سرما بیرون بخوابم؟! ینی لازم نیست دوباره کتک کاری کنم؟! جی بی-ینی من تا حالا همه ی اینکارارو باهات کردم؟! من چقد پستم...نارین منو میبخشی؟! اوا این چشه؟! جونیور-واااااه شما دوتا چتونه؟! جی بی-من که مثل همیشه ام...نمیدونم این...
-
Wolfs پارت 41-50
دوشنبه 14 تیر 1395 03:22
مارک تقریبا تو بی خبری محض بودم...چه از جونیور...چه از کارای کمپانی و لابراتوار... امروز چهارمین روزیه که ازش هیچ خبری نیست... این تلفن لعنتی هم مدام زنگ میخوره...دیوونه شدم از دست آدمایی که نمیفهمن تمام انگیزه من از این کارا کسی بوده که الان چهار روزه ازش بی خبرم...کاش میشد همین جا همه چیز رو تموم کرد... -ببخشید...