-
کهربا پارت 31-40
دوشنبه 14 تیر 1395 03:05
جکسون یوگیوم از جاش بلند شد و از چشمی در نگاه کرد و برگشت سمت جمع و گفت: -هیس...جی وای پی هیونگه! اوه اوه...خیلی اوضاع خونه و بچه ها وخیمه چرا الان باید میومد؟! یوگیوم درو باز کرد و همه با دیدن چهره ی هیونگ عین چی ترسیدیم!! یه اخم خیلی گنده تو صورتش بود...همه از جامون بلند شدیم به جز این منحرف خرفت که عین گاو داشت سوپ...
-
Wolfs پارت 31-40
دوشنبه 14 تیر 1395 03:04
جونیور بالاخره رسید... روزی که اولین قدمو به سمت اون آشغالا برمیداریم رسید...حس میکنم از دیشب تاحالا حتی نتونستم پلک بزنم چه برسه به اینکه بخوابم...هنوز ساعت ششه!!!لعنتی انگار عقربه ها لج کردن... -جونیور بیداری؟؟؟!!! صدای مارک بود؟!واسه چی بیداره؟؟!! همون قدر که دلم نمیخواد باهاش روبرو شم همونقدر دوست دارم مدام...
-
کهربا پارت 21-30
دوشنبه 14 تیر 1395 02:49
دست این دیوونه بود!! دیشب همون پایین کاناپه خوابم برده بود! جکسون-اینجا چیکار میکنی؟! مشکوکی...! جونیور-دهنتو ببند!! جکسون-منحرف بیدار شو!!! -ولش کن! جکسون-هرچی شما امر کنی!! نارین-چیه؟! -هیچی بخواب!! . . جکسون -این چه فیلمی بود دیشب دیدیم؟! من که پسرم تا صبح خوابم نبرد!! جی بی-تو که اصن حساب نیستی! بم بم-اونی که من...
-
Wolfs پارت 21-30
دوشنبه 14 تیر 1395 02:44
جونیور این چندوقته همینجور دارم از مارک دورتر و دورتر میشم... باهامه،کنارمه...حتی گاهی که خیلی آشفتم خودشو میچپونه تو اتاقمو میگه تنهات نمیذارم ولی خوب میفهمم که اینجا نیست،پیشم نیست... شایدم حق داره...حتی خودمم حال و روز خوشی ندارم...همه چیز داره به سرعت باد پیش میره...سه روز از وقتی که همه چیزو واسه کندی بویزیا...
-
کهربا پارت 11-20
دوشنبه 14 تیر 1395 02:36
خواست از اتاق بره بیرون که دو دستی دستشو گرفتم و گفتم: - نه! جونیور-خودت میریا!!! -جونیور خواهش میکنم! چند لحظه مکث کرد و گفت: -میشه یه کاری کرد! -چی؟! جونیور-خوابگاه دخترای توایس توی همین ساختمونه من میبرمت دم اتاقشون و تو ازشون میگیری! خب این یه ذره بهتره! ببینم اصن توایس کیه؟! -دخترای توایس کین؟! جونیور-یکی از گروه...
-
Wolfs پارت 11-20
دوشنبه 14 تیر 1395 02:35
جونیور بالاخره پرسید...خیلی منتظر بودم که بپرسه... اونقدر عصبی بودم که نمیدونستم حرصمو سر چی خالی کنم!!!! رفتم سمت کتابخونه... تو قفسه ها دنبال یه چیز میگشتم که آرومم کنه ولی چشمام حتی اسم کتابا رو هم نمیدید... همه کتابایی که تو قفسه رو ب روم بودو ریختم زمین... کلافه به موهام چنگ زدم و نشستم یه گوشه... چم شده بود؟؟من...
-
کهربا پارت 1-10
دوشنبه 14 تیر 1395 02:25
آخه برای بیرون رفتنم تم میذارن؟! اونم هنری؟! سعی کردم با دقت بیشتری به لباسام نگاه کنم! آها فهمیدم بهترین چیز یه تیپ ساده س!! یه بافت که رنگش عنابی بود با شلوار و شال سرمه ای پوشیدم! یه کتونی آل استار قرمز و با کیف کوچیک قرمز! با اینکه خیلی با عنابی و سرمه ای جور نیس ولی خب دیگه چیز بهتر از اینم ندارم! قرارمون دم...
-
Wolfs پارت1-10
دوشنبه 14 تیر 1395 02:24
جونیور حس عجیبی دارم.از وقتی یادم میاد با زدن جیب مردم شکم خودمو سیر کرده بودم ولی این دفعه... -متهم پارک جین یانگ به جایگاه اتهام- نمیدونم چرا بعد از این جمله هیچ چیزی رو نشنیدم.فقط هیاهو بود و مرور زندگی نکبتم تو یه لحظه! -متهم پارک جین یانگ به سه سال حبس محکوم میشود- واسم فرقی نداشت.حداقلش این بود که یه جای خواب...