-
کهربا (فصل دوم) پارت 66 (آخر)
چهارشنبه 17 آبان 1396 14:03
نارین-جونگی پس این فرید کوش؟! خودش دعوت میکنه اونوقت الان معلوم نیست کجاست! جین یانگ-عه نارین...میادش دیگه...اینقدر غر نزن زشته! جی بی-بین ما تو از همه کوچیکتری ولی از همه زودتر پیر شدی!!! نارین نگاه معصومانه ای به جین یانگ کرد و گفت: -من پیر شدم؟! جین یانگ-نه...جه بوم هنوز نمیدونه کسی که عزب مونده و به هیچی نرسیده،...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 65
چهارشنبه 17 آبان 1396 00:17
فرید توی فرودگاه نشسته بودم و اخبار جدیدو میخوندم: "فرید راد مدیر برنامه ی گروه توایس هست و علت دیده شدنش با اونا همینه...در مورد ناتالی هم فقط ناتالی اون شب به عنوان زوج مدل فرید توی شو حضور داشته!" -خدایا من چقدر پدرسوخته ام...مدیر برنامه ی توایس! گوشمو تیز کردم تا پروازی که از طریق بلند گو اعلام میشد رو...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 64
جمعه 12 آبان 1396 19:40
فرید و ابی از پشت بوم برگشتن...نارین با دیدن چشمای قرمز ابی عین برق گرفته ها از جاش پرید و گفت: -چی شده؟! ابی لبخند بی حالی زد و گفت: -هیچی! نارین-فرید چیکارش کردی؟! فرید-ینی چی چیکارش کردم؟! با باز شدن در دستشویی و بیرون اومدن جین یانگ که سرگرم خشک کردن دستاش بود، جو سنگینی درست شد! فرید-نفهم کی به تو گفت بیای؟! جین...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 63
جمعه 12 آبان 1396 19:29
ابی-آره...وقتی برسم باید باهات حرف بزنم... نارین درک نمیکرد...مگه چی شده که ابی به خاطرش میخواد بلند شه بیاد کره؟! ابی-چرا حرف نمیزنی؟! نارین-ها؟! هیچی داشتم فکر میکردم...دقیقا کی میای؟! ابی-نمیدونم...امروز میرم دنبال بلیط!!! ویزامم داره اوکی میشه! نارین-داره اوکی میشه؟! انگار قبل از حرفای منم تصمیم داشتی بیای!...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 62
جمعه 28 مهر 1396 18:53
از اتاقم رفتم بیرون...مارک بهت زده اومد سمتم و تا خواست حرفی بزنه، به سرم خیر شد!!! -مارک موهام...کار اون آشغاله؟! مارک-نا...نارینا!!!! رفتم در اتاقشو باز کردم و دیدم نیست! -کدوم گوری رفته؟! به در اتاق فریماه اشاره کرد! برگشتم سمت اتاقم موهامو که با همون حالت بافته شده، بریده شده بود رو برداشتم و رفتم سمت اتاق...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 61
چهارشنبه 19 مهر 1396 11:36
لبخند زورکی ای زدم و سرمو انداختم پایین! مامانش-ینی چی جین یانگ؟! تو با دوست دختر دوستت دوست شدی؟! جونیور-نارین و جکسون هیچوقت با هم نبودن...همش سو تفاهم بود!! نارین همون دخترعمه ی مارکه...ناتالیم همینطور، اونم نارینه! سویونگ-خب در این صورت که نارین الان باید با اون طراح لباسه باشه که توی فن میتینگ آمریکاتون اومد حرف...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 60
شنبه 1 مهر 1396 01:01
سه را به چشمای فرید خیره شد و گفت: -من مشکلی ندارم فقط الان پریودم! فرید چهره اش مچاله شد و گفت: -خانم ینی چی؟! این چه وضعشه؟! سه را-دیگه تایمش که دست خودم نیست! فرید-شاید من فقط میخواستم یه بوس بکنم همین! فرید صندلیشو برد سر جای قبلیو تا چشمش به میز افتاد گفت: -اه باید بگم بیام این سس کچاپو ببرن! چرا سر میز اینقدر رک...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 59
جمعه 24 شهریور 1396 17:46
بعد از چند لحظه مکث بالاخره جی بی بلند شد رفت سمت اتاق فرید و همزمان فرید درو باز کرد! جی بی همونطور که به فرید که با یه شلوارک بود زل زده بود، آب دهنشو با صدا قورت داد و با تته پته گفت: -م...مگه تو...دیر مست نمیشدی؟! بعد ازین حرفش سرشو این طرف و اون طرف کرد تا پشت سر فریدو ببینه...با دیدن جونگیون که زانو زده بود و...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 58
شنبه 11 شهریور 1396 00:56
جونگیون-منم دیگه...شلوغ نکنید! مارک یه قدم رفت عقب و گفت: -شبا راه میفتی میری دم خوابگاها و پسرا رو میبوسی؟! جونگیون هول کرد و گفت: -نه...این حرفا ینی چی؟! نارین-هر کسی با این ظاهر ببینتت این فکرو میکنه...از نوک بینیت تا دم چونه ات رژیه! جونگیون دستشو گرفت جلوی صورتشو گفت: -میشه فریدو صدا کنید؟! مارک-آره من مورد خوبی...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 57
جمعه 3 شهریور 1396 19:30
جونگیون با دیدن حاج صولت روی دو تا زانوهاش نشست و پشت سر هم معذرت خواهی میکرد! حاج صولت بلند شد رفت سمتش بلندش کرد و با لبخند گفت: -یه خانم هیچوقت نباید زانو بزنه! جونگیون خیره به حاج صولت مونده بود و با بشکنی که فرید جلوی چشماش زد، خودشو جمع و جور کرد! حاج صولت نشست سر جاش و گفت: -خب حالا در مورد کی حرف میزدی؟!...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 56
شنبه 28 مرداد 1396 09:30
فرید حرفای بم بمو میشنیدم ولی نمیفهمیدم سفیر ایران واقعا اومده اینجا برای چی؟! بم بم-نمیدونید چقدر با شکوه اومد...پرید شماها همتون اینقدر جذابید؟! -بم بم میخوای این چیزا رو ول کنی؟! الان سفیر ایران کجاست؟! برای چی اومده؟! نیش بم بم باز شد و گفت: -تو اتاق جی وای پی...اومده روی گروه ما سرمایه گذاری کنه!! فکرشو بکن ما...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 55
جمعه 27 مرداد 1396 12:40
منتظر نگاهش میکردیم تا ببینیم برای چی ازین اداها داره میاد!! بوی-من نمیتونم بیام! جی بی که دوباره کنترل فکش از دستش در رفته بود با حرص گفت: -چرا؟! بوی-با جه قرار دارم! جی بی از جاش بلند شد و گفت: -واقعا خیلی جفتتون منتظر بودینا...حس نمیکنی شورشو درآوردین؟! بوی لبخندش محو شد و گفت: -به تو چه؟! جی بی-درست صحبت کن...من...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 54
پنجشنبه 12 مرداد 1396 18:14
دانای کل جی بی کش و قوسی به بدنش داد و همزمان که خمیازه میکشید گفت: -هیونگ خوب شد شرط نبستیم! فرید کاملا جدی گفت: -بوی غصه نخور...خیلیا توی زندگیشون شکست میخورن ولی بدون که هر شکستی مقدمه ی یه پیروزیه!!!! جونگیون بدون اینکه جوابشونو بده شروع کرد به بالا و پایین پریدن و گفت: -شام مهمون منید! جی بی-دیدی گفتم خیلی مرده؟!...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 53
جمعه 16 تیر 1396 23:01
وقتی که فرید رفت خونه متوجه شد که نارین رفته و کلا نیستش که بخواد در این مورد باهاش حرف بزنه!!! به وکیلش خبر داد که به نارین زنگ بزنه و باهاش صحبت کنه!!! مطمئن بود که سر و کله ی نارین بعد تماس وکیلش پیدا میشه و برای همین به جین یانگ هم گفته بود بیاد!! نارین خیلی جدی اومد نشست و فرید و جین یانگم روبروش نشستن!!...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 52
شنبه 10 تیر 1396 02:42
نارین طبق معمول این چند روز با آرامش به داد و بیدادای فرید نگاه میکرد و چایی میخورد!! فرید-جواب بده لعنتی...دارم دیوونه میشم!!! من و اون جونور که صد بار گفتیم اون شب تو حال خودمون نبودیم...همه چی که خوب بود!! با حرص برگشت سمت پسرا که با دهن باز نگاهش میکردن و گفت: -هان؟! بدبختی آدم دیدن داره!! یونگجه-مثل ومپایرا...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 51
سهشنبه 30 خرداد 1396 00:19
کیسه ی روی سر نارینو که از روی سرش کشیدن، به دور و برش نگاه کرد و بعد از چند لحظه شروع کرد به داد و هوار کردن: -هه شما احمقا چی فکر کردین؟! هرزه های سبک سر فکر کردید با این کاراتون اوپاهاتون میان دیدنتون عاشقتون میشن؟!... ... ... ...(اینا فحشن!)باورم نمیشه چندتا دختر احمق اینکارو کرده باشن! "-دهنشو ببندید...دختره...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 50
جمعه 26 خرداد 1396 21:43
-اوهوم! فرید-من نمیفهمم چرا میخواییم بریم اونجا بمونیم...واقعا روت میشه؟! -آره خونوادش اصلا ازونایی نیستن که پیششون راحت نباشیم!! فرید-طبق تعریفات فقط تا حالا یه از صبح تا ظهر باهاشون برخورد داشتی، چجوری اینقدر مطمئن حرف میزنی!!! -حالا بیا بریم پیششون...زشته عین ماست وایسادیم اینجا!!! مامان و بابای مارک و داداشش...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 49
یکشنبه 21 خرداد 1396 22:39
-ساکت باشید...جی وای پیه!!! استرس بدی داشتم...ما در مورد اتفاقایی که افتاده بود چیزی بهش نگفته بودیم چون فکر نمیکردیم اینقدر همه چیز جدی باشه...حتما وبتونو دیده! یونگجه-هیونگ جوابشو بده دیگه!!! نفس عمیقی کشیدم و با آرامش جوابشو دادم: -سلام هیونگ! جی وای پی-چرا نگفته بودین این دو تا دارن برمیگردن؟! باورم...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 48
جمعه 12 خرداد 1396 21:28
دانای کل همه توی سکوت به فرید زل زدن تا ببینن چی میخواد بگه!!! بم بم-نکنه میخوایید باهامون بیایید آمریکا!!! جکسون-واقعا؟! فرید-نه!!! جونیور-اونجوری که اطلاع دارم، ایرانیا رفتنشون به آمریکا خیلی سخته!!! فرید-برای من نه!!! جی بی-آره دیگه...پسر یه گانگستر که باشی همین میشه!!!! فرید با یه لبخند مغرورانه گفت: -من یه شهروند...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 47
پنجشنبه 28 اردیبهشت 1396 19:16
الان یه روز از زمانی که ابی مدارکو برای حاج صولت پست کرده، گذشته...نمیدونم من خیلی صبرم کم شده یا واقعا نقشه ام تاثیری نداشت؟! این اتفاقا به قدری دارن ناامیدم میکنن که حس میکنم تلاش کردن بی فایدس... با صدای زنگ خونه، گوشامو تیز کردم تا ببینم این وقت شب سر و کله ی کدومشون پیدا شده؟! صدای پر از ذوق نارین نذاشت دیگه به...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 46
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 18:06
-بوی(boy)...تو سیگار میکشی؟! اخماش رفت تو هم و گفت: -من دخترم!! -تازه یواشکی آدمو دید میزنی؟! بوی-عه صبر کن دیگه....اصن خودتم سیگار میکشی!!! شونه هامو بالا انداختم و گفتم: -فکر میکنی مهمه که کسی بدونه من سیگار میکشم یا نه؟! بوی-تازه کره ایم حرف میزنی!! این چی؟! -الان داری تهدیدم میکنی؟! بوی-دست از سرم بردار!!! پیرهنشو...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 45
جمعه 8 اردیبهشت 1396 01:08
لبخند ملیحی زدم و نفس عمیقی کشیدم تا نفسم سر جاش بیاد؛ معلوم نشه که تا اینجا رو دویدم!!! ولی بازم نمیدونستم که باید چیکار کنم...مثلا الان برم بشینم پیش جونیور و بگم نارین هستم، عروس آیندتون؟! برای چند لحظه نگاهم روی جونیور موند که دو تا دستاشو روی پاش گذاشته بود و خیلی محترمانه باهاشون حرف میزد!!!! چقدر این پسر خوبه...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 44
جمعه 1 اردیبهشت 1396 18:34
صبح نارین با صدای کوبیده شدن در اتاقش چشماشو باز کرد...یه جورایی شوکه شده بود...هرچند کم کم داشت عادت میکرد...سه روز بود که جی بی با همین روش بیدارش میکرد!!! نارین-عوضیییییی من مامان جونت نیستم که هر کاری بکنی قربون صدقه ات برم و 24 ساعته بهت خدمت کنم!!! جی بی با خنده ی موذیانه ای گفت: -یادت که نرفته جی وای پی به خاطر...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 43
پنجشنبه 24 فروردین 1396 00:41
یکمی روی پشت بوم چرخیدم تا شاید پیداش کنم!!! انگار زرنگتر از اونی بود که فکرشو میکردم!! فقط ته سیگارشو پیدا کردم... مثل چند شب قبلی نشستم به فکر کردن در مورد اینکه سکوت بابام ینی چی؟! چطوریه که به حاج بهرام چیزی نگفته؟! چطوریه که اونا تازه فقط فهمیدن ما تایلندیم؟! بعید میدونم بخواد اینجوری باشه که کاری نکنه!!! با صدای...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 42
جمعه 11 فروردین 1396 22:06
چرا اینقدر این دختر غیر قابل پیشبینیه؟! نمیفهمیدم میخواد چیکار کنه! دوباره یه قدم سمتش برداشتم و دستشو گرفتم...دستاش یخ کرده بودن! یوگیوم با بم بم توی راهرو راه میرفتیم! بم بم-امروز اصن حال تمرین کردن نیست...خیلی سوت و کوره! -الان کیف میداد توی خونه بشینیم و یکمی ازون فیلمای پریدو نگاه کنیم!! بم بم کوبید به بازومو...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 41
جمعه 27 اسفند 1395 22:49
صبح به محض باز کردن چشمام دیدم که مارک و فرید پایین تختم همو بغل کردن و خوابیده بودن...بلند شدم نشستم تو جام و بلند گفتم: -بی شرفا تو اتاق من؟! فرید خیلی ریلکس و بی تفاوت بهم نگاه کرد و خمیازه کشید! مارکم انگار قصد نداشت دست از بغل کردن فرید بکشه! مارک-چه خبرته اول صبحی؟! -مارک حس میکنم کم کم داری از راه به در میشی!...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 40
جمعه 20 اسفند 1395 19:23
جونیور با کلافگی به اداهای پرید نگاه میکردم...کی میخواد دست از سر این کاراش برداره؟! وایساده بود جلومون و حرکتای رقص آهنگ bounce رو میرفت و بلند بلند میگفت "shake it shake it for me" پرید-جونور دوران جاهلیتت خفن بوده ها!! نارین-به این خوبی...میخوای الان یکی از عکسای دوران 16 سالگیتو بهمون نشون بدی ببینیم کی...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 39
پنجشنبه 12 اسفند 1395 22:41
بلند شد نشست و دستشو برد سمت لباسش! وای نه...خدایا من روم نمیشه این بشرو ببینم! سریع رومو برگردوندم و رو به پهلوم خوابیدم! -نه اوپا...پشیمون شدم! شروع کرد به خندیدن و گفت: -نارین شی مطمئنی؟! بعدا حسرت نخوریا!!! ازون وقتاییه که میخواد سرکارم بذاره ها...خوب شد سریع پشیمون شدم! تا چند دقیقه بی هیچ حرفی موندیم! -جین...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 38
جمعه 29 بهمن 1395 21:38
این مدل رفتارای نارین منو میترسونه...هرچند خیالم از طرفش راحته ولی اون پسر...! نفسمو با حرص دادم بیرون و گفتم: -بشنوه! دلم نمیخواد به خاطر اینکه من با پرید درگیر نشم اینقدر در مقابلش حرف گوش کن باشه! نارین-خب شروع کنیم! -وااااه چیو؟! نارین-فاسدی؟! -من که چیزی نگفتم! نارین-اونجوری که تو چشماتو گرد کردی و پرسیدی...
-
کهربا (فصل دوم) پارت 37
سهشنبه 19 بهمن 1395 22:46
کم کم داشتم شک میکردم که خیابونو اشتباه اومدم...مگه میشه پیداش نکنم؟! یه دفعه یه نفر یه کلاه از پشت سرم گذاشت روی سرم! برگشتم سمتش و دیدم که یه دسته گل کوچیک جلوی صورتشه! نا خود آگاه یه لبخند اومد روی لبام و دستمو بردم سمت دسته گل و از جلوی صورتش بردم کنار!!! شبیه یه پسر بچه ی معصوم شده بود... تیپش مثل تیپای جکسون...